حضرت سلیمان تختش بر باد بود؛ یعنی عالم بر باد است!
وقتی که مینویسی، فکرکن به اینکه باید از میان خوانندههات یکی دو نفر کشته شوند... نوشتهای که نتواند کسی را بکشد به درد نمیخورد. نوشتهای که تو را توی تعلیق و غصه از پا درنیاورد، به درد ویترین کتابخانههای ملی میخورد و صورت روشنفکرهای مزخرف. بخوان، غصه بخور.
خدایا من کوچکم ، ضعیفم و ناچیزم ، پرکاهی در مقابل طوفانها هستم ؛ به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و بدرستی تدبیر کنم.
خدایا دلم از ظلم و ستم گرفته است ؛ تو را به عدالتت سوگند می دهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار نده.
خدایا می خواهم فقیری بی نیاز باشم که جاذبه های مادی زندگی مرا از زیبایی عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم.
ان شاء الله