آن شخصی که رسما و با افتخاراز آرزوی خود مبنی بر حرکت به سمت صلح حسنی دم میزند ، حتما متوجه است که :
1. صلح حسنی حاصل فرایند ناگوار بی یارو یاور شدن امام حسن (ع) دربرابر دشمنان بود . فرایندی که ناشی از خیانت فرماندهان و کارگزاران ارشد امام حسن (ع) و تطمیع این کارگزاران ایشان با سکه های معاویه بود .اعتراف وافتخار کارگزاران به لزوم حرکت به سمت صلح حسنی ، در واقع نوعی اعتراف تلویحی به خیانت و خالی کردن پشت امام جامعه است . همچنین صلح حسنی برای کارگزارانی که موجبات اجبار امام به صلح با دشمن را فراهم کردند ، نه تنها افتخار ندارد بلکه سرشکستگی و خجالت دارد .
2. صلح حسنی ، آتش بس مقطعی با دشمن با هدف کسب آمادگی مجدد برای نبرد با دشمن بود اما آشتی با دشمن و have a nice day گفتن و تلاش جهت رفع کدورت ها و تنش زدایی این گونه مسایل نبود . صلح حسنی مایه خوشحالی امام و یارانشان نبود ، بلکه جام زهری در کام ایشان و محبینشان بود . صلح حسنی ، در ادامه تلاش ائمه برای تثبت حاکمیت اسلام و حکومت علوی در برابر دشمن و حکومت معاویه بود ونه تلاش جهت تئوریزه کردن لزوم هضم شدن در حاکمیت و نظام جهانی مطلوب دشمن و کدخدا . صلح حسنی آتش بس موقت بود اما تلاش جهت خط کشیدن بر اصول و منطق مبارزه با دشمنان اسلام به اسم اعتدال و تدبیر و سفیدنمایی و بزک کردن چهره دشمن نبود !
3. صلح حسنی به تبع خود و به فاصله کمی ، قیام سرخ حسینی علیه خائنان ، منافقان و اسلام معاویه ای را بدنبال داشت .
و انشالله که این نظریه پردازی های مجدد پیرامون لزوم برافراشته شدن پرچم صلح حسنی ، ارتباطی به دور جدید مذاکرات به بن بست رسیده هسته ای در وین و تلاش ها برای واگذاری امتیازات بیشتر به طرف غربی و عدول مجدد از خطوط قرمز نظام نداشته باشد ...