فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ..به بهانه روز مادر..
چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ
تو ترمینال میدان آزادی یه پیرزنو دیدیم که عصا بدست بود. از این عصاهای چهارپا. خیلی پیر بود. خیلی.ازمون پرسید که اتوبوس های شهرک دانشگاه کجاست.دوستم گفت اونور(فاصله زیاد بود).نگو اولش همونجا بوده، یکی فرستاده بودتش اینور؛ با این وضعیت راه رفتن ..
گفتم حاج خانم چرا تنهایی؟از کجا میای؟زن خوبی بود . با محبت و خوشرویی جوابمو میداد.
گفت از دکتر دارم میام. تنها زندگی می کنم.شب و روز تنهام.
گفتم بچه داری،گفت یه پسر دارم که بیچاره سرگرم زن و بچه شه.خرجها سنگینه ، نمیرسه.
گفتم: ولی وظیفه شه. اگه اون به شما برسه خدا هم روزی بیشتری بهش میده.
خانومه سرشو تکون داد.
گفتم درآمد داری؟ گفت: نه دخترم
فهمیدم اجاره نشینه و شوهرش سی سال پیش مرده
خانومه نمیتونست راه بره. گویا قبلنا، چندسال پیش ، خورده زمین و لگنش از سه جا شکسته. و بعد از چندسال هنوز هم خوب نشده. خب سن عامل مهمیه.توانایی مراقبت از خودش رو نداشت
من نمیدونم پسرش در پیشگاه خدا چه جوابی خواهد داشت.همانطور که روزی مادرش اون ترو خشک کرده الان اون وظیفشه مادرشو ترو خشک کنه.
هرچقدر هم بگین گرونی تو سر من نمیره
این مطلبو به عنوان یه مادر یا پدر بخونین. اگه مجردین که یه روز ازدواج می کنین و بچه دار میشین و میشین پدر یا مادر. شما برا بچه هاتون چه کار خواهید کرد؟ و انتظار دارید اونا چکار کنن برا شما؟
دوست دارید که شمارو بزارن تو خانه سالمندان؟آیا این انصافه، آیا عدالته
من به عنوان یه مادر از بچه ای که قراره تربیتش کنم و همه عمرم و سرمایمو به پاش بریزم این انتظارو ندارم.
نمی دونم چی بگم
نحوه تربیت خیلی مهمه
یکی از دوستام میگه که بعد از ازدواج به خاطر تربیت بچه ش ، حتی اگه شاغل هم باشه، دست از شغلش میکشه. چون تربیت بچه خیلی مهمه. یکی بچه ای مثل امام خمینی تربیت می کنه.یکی هم مثل صدام.
من خودم نمی دونم چجور بچه ای هستم. خوبم یا بد. امیدوارم بچه خوبی باشم برا پدر مادرم
آره
من امروز یه واقعیت رو دیدم، که البته بار اولم نبود که میدیدم. بچه هایی که به پدر و مادرشون ظلم کردن، با اینکه پدر مادراشون خیلی زحمت برا بزرگ کردنشون کشیدن.کلفتی و کارگری کردن.اما آخرش اونا بچه های صالحی نشدن.
نمیتونم چیزی بگم.من کسیو میشناسم که از بچگی ، از وقتی که چشماشو باز کرده، از ۳،۴ سالگی رفته سرکار و نون آوره خونه شده
فقر اونقدر بهشون فشار اورده بود که همه هم و غمش رو برطرف کردن این مشکل بود. با آدمهای مومن برخورد نکرده. خودش هم مجال رفتن سراغ اون آدمهارو هم نداشته.خلاصه اینکه تونسته خانواده شو از اون فقر نجات بده.
بعد از ازدواج هم نمی خواسته که بچه هاش دردهای اونو بکشن. پس بهشون امکانات داده.منتها نحوه تربیت صحیح بچه رو نمیدونسته.بچه هاش لاابالی بار اومدن. و همه زحمت های اونو خراب کردن.
من واقعا نمیدونم باید الان چی بگم. دلم برا اون آدم میسوزه، حتی اگه مومن نباشه. حتی اگه خدارو نشناسه. حتی اگه نماز نخونه. کمترین نتیجه تلاشهای اون این بود که خواهراش به خاطر فقر خودفروشی نکنن.
یکی از دوستانم میگه مشکل از خودشه. باید تلاش میکرد و میرفت خدارو پیدا میکرد.اما به نظر من خدا از این دوستم باید انصافش بیشتر باشه.
یکی از دوستام میگه چرا ما اینجا به دنیا اومدیم و مسلمانان میانمار اونجا؟خدا خواسته. من مطمئنم که خدا به اون میانماری که فرصت خودسازی نداره از خیلی از ماها بیشتر اجر میده.هرکس به اندازه ظرفیت خودش
پ.ن:
وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا سوره اسراء، آیه 23
"پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر نزد تو به پیری رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو و از روی مهربانی و لطف، بال تواضع خویش را برای آنان فرود آور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی تربیت کردند."
- ۹۴/۰۱/۱۹
باسلام به وبلاگ موزیک ما سر بنید خوشحال میشم لیکمون کنید
ورود