بار الها!جرات ما را سر و سامان بده
هو
سلام
حرف که زیاد است. وقایع این روزهای کشور عجیب و گاه متضاد است. گویا عده ای کبک نما که سرشان را زیر برف کرده اند لذت می برند از خنده های دیگران، از تحقیر شدن؛ حیف و صد حیف بهای سر در برف ماندنشان را فقط خودشان نخواهند پرداخت و همه در این جریمه بزرگ شریک خواهیم شد. ما هم مقصریم، عده ای از ماها در بی خیالی مطلق هستند و هرچه سعی می کنیم از خواب بیدارشان کنیم گویا این خواب بسیار خوش می نماید آنهارا و قصد بیدار شدن هم ندارند. نماز صبح که قضا شد رفت به فکر اول وقت خواندن نماز ظهر باشید. الله اکبر.الله اکبر.الله اکبر
خدایا صدای ما را که خواهد شنید. خدایا آخرش چه خواهد شد
بار الها!جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا !مشق هشیاری به فرزندان بده
قهرمانا !در دل میدان بمان جولان بده
رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده
پ.ن:
خیلی وقتها به شهادت فکر می کنم. به اینکه آیا امکان شهادت در این عصر وجود دارد. وقتی زندگینامه ی شهدای نوجوون رو می خونم همش آه حسرت میکشم. این روزها کار من شده آه کشیدن. انگار شهادت کار هرکسی نیست. کار خیلی سخت شده است. نفس مبتلا به دردهای بی درمان و بادرمان شده که درمانش هزینه و وقت می خواهد و مرد میدان می خواهد و مرد عمل می خواهد و مردی باید زنده شود وگرنه خواهد مرد.
این روزها سردرگم می چرخم در این کوچه پس کوچه های شهر و در خیابان های شهر ، همه مبتلا به درد شدیم . بعضی هامان از بیماریمان با خبریم و بعضی ها بی خبر. این باخبری ذره ذره آدم را آب می کند، این آب شدن بهتر است از بی خبری
بار الها,!جرات ما را سر و سامان بده
و إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ
{و (آیا نمی نگرند) به کوه ها که چگونه نصب شده؟}
غاشیه 19
- ۹۲/۱۱/۲۷
سلام و درود
کاش جرات مبارزه با نفس و جهاد اکبر رو پیدا کنیم بعد از اون رسیدن به شهادت در جهاد اصغر یک امر حتمیه ، مهم اینه که پا رو هواهای نفسانی بزاریم تا بال پرواز بهمون بدن ...
شهادت نصیبتون