هوالحق
این روزها خیلی تلاش می کنم برای نوشتن.. ولی انگار قفل محکمی ذهنم رو پیچیده .. حال و حوصله نوشتن از وقایع جدید از جمله برجام، انتخابات و ... و اتفاقات محورش رو ندارم
.
.
.
خودمو گم کردم بدجور..انگار یادم رفته کی بودم و برا چی اومدم و وظیفم چی هست.. خدایا هدفم چی بود.. چرا همش دارم درجا می زنم.. ثانیه های عمرمو تلف می کنم.. به استقبال عزارئیل دارم میرم چرا اینجوری.. پشیمان خواهم شد ..
خدایا استغاثه می کنم به درگاهت.. خدایا خودت دستمونو بگیر.. خدایا دستم به جایی نمیرسه.. صدام به کسی نمیرسه.. خودت کمکمون کن
یکی همسن من همسن تو اهل همینجا بود
یکی مثل من و تو ، توی قلبش آرزو بود
میون دفتراش عشقی بدون مرز پیدا بود
پدر یک روز رفت اما چه جای غصه آقا بود
دلش تفصیر نصرالله چمران خون تو رگ هاش
جهاد اسمش جهاد رسمش جهاد اندیشه و رویا
یکی می افته صد تا مرد بر می خیزن ار خونش
یکی میره میمونن هم قطارا پای پیمونش
جهادی هست تو این راه تا خون عمادی هست
عمادی هست تو این رزم تا وقتی جهادی هست
شبا گریونن اونایی که روزا مرد میدونن
می خندن با یتیما و براشون شعر می خونن
در باغ شهادت پیش روی عاشقا بازه
فقط عشقه که تو میدون از آدم مرد میسازه
نشون دادیم به عالم تو حرم ها شور غیرت رو
خود زینت جدا کرده علم دارای این خط رو
خود زینب جدا کرده علم دارای این خط رو
دلش تفصیر نصرالله چمران خون تو رگ هاش
جهاد اسمش جهاد رسمش جهاد اندیشه و رویا
یکی می افته صد تا مرد بر می خیزن ار خونش
یکی میره میمونن هم قطارا پای پیمونش
جهادی هست تو این راه تا خون عمادی هست
عمادی هست تو این رزم تا وقتی جهادی هست