شهدای حرم خانم زینب
خیلی وقت بود که منتظر یک تماس بودم از قم که بالاخره گوشیم زنگ زد و کد شهر قم پیش شماره بود. بهم خبر دادن که برای خادمی راهیان نور اسمم دراومده و شهدا درخواستمو قبول کردن و دعوتنامه برام فرستادن. انشالله عازم مناطق جنوب هستم .
سه شنبه ساعت 13 ظهر
دوسال بود که منتظر دعوتنامه شهدا بودم. باورم نمیشه درست از همون منطقه ای اسمم دراومده که به یکی از شهدای اون منطقه مدام التماس می کردم. انشالله شماها هم زائر شید، انشالله به استقبالتان خواهم آمد. به میمنت ورودتون براتون اسپند دود خواهم کرد. خاک پاتون رو سرمه ی چشمام خواهم کرد.
دعا کنید دست خالی برنگردم.