شهدای حرم خانم زینب
خیلی وقت بود که منتظر یک تماس بودم از قم که بالاخره گوشیم زنگ زد و کد شهر قم پیش شماره بود. بهم خبر دادن که برای خادمی راهیان نور اسمم دراومده و شهدا درخواستمو قبول کردن و دعوتنامه برام فرستادن. انشالله عازم مناطق جنوب هستم .
سه شنبه ساعت 13 ظهر
دوسال بود که منتظر دعوتنامه شهدا بودم. باورم نمیشه درست از همون منطقه ای اسمم دراومده که به یکی از شهدای اون منطقه مدام التماس می کردم. انشالله شماها هم زائر شید، انشالله به استقبالتان خواهم آمد. به میمنت ورودتون براتون اسپند دود خواهم کرد. خاک پاتون رو سرمه ی چشمام خواهم کرد.
دعا کنید دست خالی برنگردم.
هو
سلام
حرف که زیاد است. وقایع این روزهای کشور عجیب و گاه متضاد است. گویا عده ای کبک نما که سرشان را زیر برف کرده اند لذت می برند از خنده های دیگران، از تحقیر شدن؛ حیف و صد حیف بهای سر در برف ماندنشان را فقط خودشان نخواهند پرداخت و همه در این جریمه بزرگ شریک خواهیم شد. ما هم مقصریم، عده ای از ماها در بی خیالی مطلق هستند و هرچه سعی می کنیم از خواب بیدارشان کنیم گویا این خواب بسیار خوش می نماید آنهارا و قصد بیدار شدن هم ندارند. نماز صبح که قضا شد رفت به فکر اول وقت خواندن نماز ظهر باشید. الله اکبر.الله اکبر.الله اکبر
خدایا صدای ما را که خواهد شنید. خدایا آخرش چه خواهد شد
بار الها!جرات ما را سر و سامان بده
انقلابا !مشق هشیاری به فرزندان بده
قهرمانا !در دل میدان بمان جولان بده
رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده
پ.ن:
خیلی وقتها به شهادت فکر می کنم. به اینکه آیا امکان شهادت در این عصر وجود دارد. وقتی زندگینامه ی شهدای نوجوون رو می خونم همش آه حسرت میکشم. این روزها کار من شده آه کشیدن. انگار شهادت کار هرکسی نیست. کار خیلی سخت شده است. نفس مبتلا به دردهای بی درمان و بادرمان شده که درمانش هزینه و وقت می خواهد و مرد میدان می خواهد و مرد عمل می خواهد و مردی باید زنده شود وگرنه خواهد مرد.
این روزها سردرگم می چرخم در این کوچه پس کوچه های شهر و در خیابان های شهر ، همه مبتلا به درد شدیم . بعضی هامان از بیماریمان با خبریم و بعضی ها بی خبر. این باخبری ذره ذره آدم را آب می کند، این آب شدن بهتر است از بی خبری
بار الها,!جرات ما را سر و سامان بده
و إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ
{و (آیا نمی نگرند) به کوه ها که چگونه نصب شده؟}
غاشیه 19
میگویند 30 هزار دینار طلا رقمی بود که یزید به هر نفر از یاران تاثیر گذار حضرت در کوفه میداد تا حسین علیه السلام را رها کنند ! در واقع دینشان را خرید .
هر دینار چهار و نیم گرم طلا , هر گرم 96 هزار تومن
به پول امروز یه چیزی حدود 13 ملیارد تومن !
اگر ما در سال 61 هجری بودیم چه میکردیم ؟؟؟
تازه این فقط برای این بوده که هیچ کاری نکن و تو خونه بشینن نه اینکه سر امام رو ببرند ...
هی وااای ! ما که ب خاطر 2 تومن کم فروشی میکنیم و دزدی میکنیم ....
غــ ـ ـربت که فقــــط دور بــودن از خــــاکِ ســــرزمینــت نیســـت،
وای بر غــ ــ ـربتِ خـــانگــــی !!!
میان کســــانی که ادعـــــا می کنن همــــزبانِ تــواند
و یکــــی از هــــزاران حـــرفت را
نه درکــــ نه احســــاس نه به شنیـــدن، نمیـــدانند ،نمی فهمنـــد، نمی شنــــوند فقط هستند که باشنـــد ،
تا "" تــ ـــ ـو "" در پیلـــه تنهــــایی ات آشـــکارتر خفقــــان بگیـــــری ، .