چـــــــاه حـَــــــــــــراء
هوالحق
گاهی وقتا آدم میشنوه برای یه نفر یه اتفاقی افتاده که حتی تصورش برای خودمون وحشتناکه.
شب قدر آخر به اتفاق دوستان تو مسجد منتظر شروع مراسم نشسته بودیم که یکی از رفقا با حالتی عجیب از برنامه ماه عسل آخری گفت و شروع کرد به تعریف ماجرای این قسمت:
زنی 8 شبانه روز در یک چاه 25 متری در کنار جنازه شوهرش. و مختصر توضیحاتی داد
کنجکاو شدم و بعد از مراسم فیلم همون قسمت رو دانلود کردم.
نمی تونم خودم رو تو اون شرایط تصور کنم، نمی خوام هیچ وقت تو همچون جایی گیر بیوفتم. نیمه های شب رفتم تو حیات و آسمون رو دید زدم و شروع کردم به ارتفاع گرفتن تا به 25 متر برسم. خیلی زیاد بود. یک ساختمون یک طبقه اطراف ما شاید 4 متر ارتفاع داشته باشه. با این حساب 25 متر میشه یه ساختمون 6 طبقه. و آدم به اندازه یه ساختمون 6 طبقه زیر زمین گم شده باشه و کسی جز خدا از وجود آدم خبر نداشته باشه.
هر کدوم از ماها برای خودمون که مکان دنج به عنوان خلوتگاه داریم. ای خلوتگاه ها میتونه غار حرایی برامون باشه، محل صعود و عروجمون و حتی میتونه محل سقوطمون باشه. بستگی به خودمون به نفسمون داره.
ایراد ما آدما اینه که همیشه تو سختیا یاد خدا میوفتیم .
کلید خیلی از چیزها تو شکرگزاری هست.
شکرگزاری یعنی چی؟
کی باید شکرگذاری کنیم؟
در چه حالت شاکر نخواهیم بود؟
من من من من من من .....
یادمون نره شیطان قسم خورده تمام تلاششو در عدم شکرگذاری ما بکنه
- ۹۳/۰۴/۳۱
و به قول خودش از اون چاه آدم اومده بود بیرون.
کاش ما هم از چاه این دنیا، آدم بیرون بریم
دمی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی...