حضرت سلیمان تختش بر باد بود؛ یعنی عالم بر باد است!
وقتی که مینویسی، فکرکن به اینکه باید از میان خوانندههات یکی دو نفر کشته شوند... نوشتهای که نتواند کسی را بکشد به درد نمیخورد. نوشتهای که تو را توی تعلیق و غصه از پا درنیاورد، به درد ویترین کتابخانههای ملی میخورد و صورت روشنفکرهای مزخرف. بخوان، غصه بخور.
پایش میافتاد، همه کار میکرد. مثلا تا آخرین نفس،پای همه چیز میایستاد. حتی اگر سرش میرفت. آنروز هم آمده بود؛ دیگر پا نداشت، نفس نداشت، اما هنوز سر حرفهایش ایستاده بود.