شخصی نان تازه ای به دست داشت و از کوچه ای عبور می کرد، شخص دیگری را دید که گریه و ناله می کرد، به او گفت چرا گریه می کنی؟ گفت: گرسنه ام! شخص نان به دست هم در کنار او نشست و به شیون پرداخت. شخص گرسنه به او گفت به جای گریه کمی از نان خود به من بده تا علت گریه من مرتفع شود. شخص نان به دست به او روی کرد و گفت: تا خود صبح برایت گریه می کنم ولی نان به تو نمی دهم.
باور کنید که تا از چیزهایی که روزی مان می شود و دوست می داریم انفاق نکنیم، در راه قرب الی الله ره به جایی نمی بریم.
میگویند 30 هزار دینار طلا رقمی بود که یزید به هر نفر از یاران تاثیر گذار حضرت در کوفه میداد تا حسین علیه السلام را رها کنند ! در واقع دینشان را خرید .
هر دینار چهار و نیم گرم طلا , هر گرم 96 هزار تومن
به پول امروز یه چیزی حدود 13 ملیارد تومن !
اگر ما در سال 61 هجری بودیم چه میکردیم ؟؟؟
تازه این فقط برای این بوده که هیچ کاری نکن و تو خونه بشینن نه اینکه سر امام رو ببرند ...
هی وااای ! ما که ب خاطر 2 تومن کم فروشی میکنیم و دزدی میکنیم ....
در داستان ها آمده است که :
در ژاپن استادی “اژدها کشی ” درس می داد .دانشجویان پر تلاش و سخت درس می خواندند .
پایان دوره رسید .
هنگام فارغ التحصیلی دانشجویان پرسیدند :
استاد ما همیشه چشم منتظریم تا اژدهایی بینیم تا بتوانیم آموخته هایمان راعملی کنیم چگونه این فرصت پیش می آید ؟
استاد لبخندی زد و گفت
فرزندانم سالهاست است که دیگر کسی هیچ خبری از اژدها نشنیده است و می گویند نسل اژدها ها منقرض شده است !
دانشجویان متعجب پرسیدند :پس ما باید چه کاره شویم ؟!
استاد پاسخ داد :شما هم می توانید “اژدها کشی ” به دیگران درس بدهید …
ماجرای خیلی از کلاسها و دوره های آموزشی ما،چه در حوزه و چه در دانشگاه شده است شبیه همان کلاسهای “اژدها کشی ” ، نه استاد دغدغه ی مناسب نبودن مطالب با شرایط و اوضاع را دارد نه دانشجویان-به معنای عام کلمه- به زمان سپری شده حساسیت …
متاسفانه ما دوره ها ، استادان و دانشجویانی از این دست کم نداریم …
خانه ای در بهشت است که خانه شادی نام دارد، هیچکس به آن خانه وارد نمیشود، مگر آنکه موجب شادی کودکان شده باشد.
پیامبر اکرم (ص)