تـــا به تـــا

تـــا به تـــا

حضرت سلیمان تختش بر باد بود؛ یعنی عالم بر باد است!

وقتی که می‌نویسی،
فکرکن به این‌که باید
از میان خواننده‌هات
یکی دو نفر کشته شوند...
نوشته‌ای که نتواند کسی را بکشد
به درد نمی‌خورد.
نوشته‌ای که تو را
توی تعلیق و غصه
از پا درنیاورد،
به درد
ویترین کتابخانه‌های ملی می‌خورد
و صورت روشنفکرهای مزخرف.
بخوان، غصه بخور.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ اسفند ۹۷، ۰۳:۴۰ - سعید
    سلام

۲۳ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰
دی

خدایا اگر دستبند تجمّل، نمی‌بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا، از آن گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل، به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می‌برد توفان، تمام شکوه اساطیر ما را

درد نوشت:

آن زمان که دشمن به جانمان حمله کرد، شهدا ماراشرمنده کردند..

نکند این روزها که دشمن به نانمان حمله کرده، شرمنده شهدا شویم!!


***

دانشجو موذن یک ملت است واگر خواب بماند نماز امت قضا می شود...
شهید بهشتی

۲۹
دی

با انتشار جزییات تعهدات ایران در معامله ژنو مبنی بر راستی آزمایی و شقاف سازی فعالیت های مرتبط هسته ای ، مشخص شد اگر پرزیدنت اوباما و نتانیاهو 10 برابر از همین مبلغی که قرار است  به طور قسطی  پیش کشمان کنند  را در راستای انواع اقدامات جاسوسی پیچیده ، زمان بر و طاقت فرسا  برای جمع آوری اطلاعات هسته ای و سری کشور خرج میکردند ، بازهم به این حجم از اطلاعاتی که به واسطه معامله ژنو به چنگ می آورند دست پیدا نمی کردند ...!

از فرستادن انواع هواپیماهای بدون سرنشین نظیر RQ-170 گرفته تا طراحی انواع بدافزارها نظیر استاکسنت ، از شبکه سازی ، تربیت جاسوس ، نفوذ و جذب متخصصان هسته ای بگیر تا انواع روش های جاسوسی نوین و هزینه بر ....
حالا با یک امضا ، هر نوع اطلاعاتی که در خواب هم نمیدیدند به طور مستمر ، روزانه ، منظم  و محترمانه  تحت عنوان شفاف سازی تقدیمشان میشود . از جزیی ترین اطلاعات فنی ساختمان های و تاسیسات هسته ای گرفته تا هر نوع اطلاعاتی که به هر نحو مرتبط با فناوری هسته ای ایران است ..

چه چیز از این بهتر ؟ چرا مستر پرزیدنت از سرمایه گذاری که کرده نباید خوشحال باشد ؟
چرا پرزیدنت اوباما نباید بگوید : روحانی مچرکیم ! ظریف نازشستت !



پ.ن:
هم رئیس مکتب آمد  /   هم رئیس مذهب آمد

پیامبر (ص):امانت ها را بازگردانید؛هرچند به کشندگان پیامبران


امام صادق (ع):جوانان را پیش از آنکه گروه های منحرف؛بر شما در فرهنگ الهی سبقت بگیرند؛با حدیث آشنا کنید
۲۹
دی

استــاد قرائتــی : 
هرچه هوا سردتــر شد ، لباست را ضخیم تــر میکنـی تا سرما
بـه تــو نفوذ نکنــد ، 
هرچه جامعه ات فاسدتــر شد، تــو لباس تقوایـت را ضخیـم تـر کن
تا بــه تــو نفوذ نکنــد 
و هرگز نــگو : محیط خرابــه ، منم خــراب شدم ! 

۲۹
دی

محمدٌ رسولُ الله  {محمد  فرستاده خداست}
والذین مَعَهُ  {و کسانی که با او هستند}
اشِدَّاء علی الکفّار  {با کافران سرسخت و شدید}
رُحَمآءُ بینَهم  {و در میان خود مهربانند}
فتح 29

عید بر همه مبارک

۲۷
دی


اگر قورباغه را به یکباره در آب جوش بیندازید بلافاصله به خاطر داغی آب از دیگ بیرون می پرد به همین دلیل ابتدا قورباغه ی زنده را در آب ولرم داخل دیگ می گذارند و سپس کم کم شعله را زیاد می کنند قورباغه به علت خونسرد بودن دمای بدنش همراه با دمای آب تغییر می کند و متوجه داغ شدن آب نمی‌شود تا اینکه زنده زنده می پزد.
حال اثر گناه هم در زندگی انسان به همین ترتیب است که به تدریج و آرام آرام انسان را به تباهی می کشاند

ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاس

(روم، 41)

(فساد گناهان مردم در صحراها و دریاها ظهور پیدا می کند.)


۲۴
دی


تا الان دقت کرده بودین؟

خداى متعال فرمود:

 یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا

سوره حجرات، آیه 13

 اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله هاى مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.


ما ها از این اختلاف تیره و قبیله چگونه استفاده کردیم؟ وسیله ای شد برای خود بزرگ بینی یا خود کم بینی



نمی دونم کیا توفیق خوندن  ادامه مطلب رو خواهند داشت...

۲۲
دی


یوم لا ینفع مال ولا بنون إلا من أتى الله بقلب سلیم...

قبرها پر است از جوانانی که می خواستند در پیری توبه کنند

پ.ن: شارون بالاخره مُرد

۱۹
دی
هو
برادرم رفته بود سفر و سوغات سفر بهمون یه خاطره گفت که بدم نیومد اینجا بنویسم.
تو راه مرز بازرگان بودیم که یهو دیدیم یه پیرزن کنار جاده ایستاده. خیلی پیر بود، خیلی پیر. تعجب کردیم. تو این سرما، کنار جاده یه پیرزن تنها . تو ماشین جا داشتیم، سرعتو کم کردیم و ایستادیم و گفتیم مادر کجا میری؟ گفت دارم میرم بازرگان  ( ما قرار نبود داخل بازرگان بریم و قرار بود از کنارش رد شیم) گفتیم می بریمت (در واقع راه رو دورتر کردیم برا خودمون). قبل از سوار شدن گفت : پسرم همین الان بهت بگم که من هیچ پولی ندارم که به عنوا کرایه بهتون بدم. اگه در راه خدا سوار می کنی سوار شم؟ گفتیم: ای حرفا چیه مادر، شما تاج سری.
تو راه ازش پرسیدم که: مادر چرا تنها اینجا ایستاده بودی؟ بچه ای ، نوه ای، کسی نبود باهات بیاد؟ گفت: تو دنیا فقط یه پسر دارم که ازدواج کرد و زنش بردش یه شهر دیگه. نه بهم سر میزنه ، نه خرجی میده. 
وقتی برادرم این ماجرارو می گفت به شدت ناراحت شدم. یه بچه به چه مرحله ای از قصاوت میرسه که اینجوری میشه؟آیا ممکنه منم روزی مثل اون بشم. نکنه بشم؟
وقتی رسوندیمش بهش یه مقدار پول هم دادیم. من نمی دونم مگه خرجش چقد می خواست باشه؟ با چشمامون دنبالش کردیم ببینیم کجا میره، دیدیم که رفت یه جایی نشست برای گدایی.

خدایا می ترسم، از خودم میترسم. میترسم منم روزی بشم همچون همین آدم ها. خدا گفته به پدر و مادرت اوف هم نگو، ولی ما کجای کاریم خدا.

از این نمونه ها کم نیستن. مثلا پیرزنی رو میشاختم که بچه ها و نوه هاش هر روز کتکش می زدن که چرا نمی میری، آخرش تنهاش گذاشتن و همون شب اول پیرزن بیچاره ایست قلبی کرد و مرد. چند وقت پیش تو خواب دیدیم که دخترش مرده، تو خواب می گفتم که اگه می دونست یک سال و نیم بعد از مادرش می میره این همه تلاش نمی کرد واسه مرگ مادرش.

یا پیرمردی که تو تهران ولش کرده بودن و اونم حواس پرتی داشت و از قضا برادرم پیداش می کنه و یهو میشناستش و می فهمه که همشهری هستیم و می فهمه که پسرش اونو از شهرمون آورده تهران و تو کوچه های تهران ول کرده تا دیگه هیچ وقت پیدا نشه .
خدایا به کجا داریم میریم. 
خدایا نه اخلاق درست حسابی داریم و نه اعصاب درست حسابی. بهمون اخلاق و اعصاب و صبر و ایمان بده
پرونده مون سیاهه خیلی
خدایا تو کمکون کن
http://www.askdin.com/gallery/images/3364/1____________8.JPG

http://software.rasekhoon.net/files/Forums/FRsList/ZolKafl/val3.JPG
۱۷
دی

این موجود موذی
با شلوار زرشکی
وارد حریم من شد
قرار است ذهن ها را مسموم کند
با ترشحات ذهن مسمومش؛
این موجود موذی، آرامش امامم را به هم می‌زند
آزارش می‌دهد
باید این نخاله را از حریم امن خانه دور کنیم؛
لعنت به این موجود موذی و همه دوستانش
لعنت به همه آن ظلم‌هایی که به مردمم کردند
لعنت به انگلیس و همه فرستاده‌گانش!

جک استراو به ایران آمد


در سکانسی از فیلم قلاده های طلا، در ملاقات دختر جاسوسی که کارمند سفارت انگلیس است با رئیسش، جملاتی طلایی رد و بدل می شود.
دختر نگران است که مسئولین سفارت به دلیل شلوغی ها ایران را ترک کنند و او تنها بماند.
مرد مسئول سفارت [سفیر انگلیس در تهران، سایمون گس] می گوید:

“ما سیصد ساله که توی این مملکتیم و نرفتیم. می دونی چند نفر از دست اندرکاران این کشور، خودشون یا بچه هاشون، تو دانشگاه های ما تربیت شده ند؛ یا تحت تربیت ما در دانشگاه های استرالیا و کانادا که هنوز مستعمره بریتانیاست. آینده این کشور دست بچه هایی است که ما تربیت می کنیم. پدر و مادرشون جرأت برخورد با ما رو ندارند. ما تازه شروع کرده ایم برای همه ارکان حاکمیت شون از حوزه و مرجعین تا دانشگاه و مجالس و دولت برنامه ریزی می کنیم.
پس ما هستیم، اینها میرند!”


تاریخ معاصر ایران نشان دهنده این واقعیت است که بخش اعظمی از مدیران اجرایی کشور، در حال حاضر یا خودشان یا خانواده شان در خارج از کشور به خصوص انگلیس، آمریکا و کانادا زندگی و تحصیل کرده یا می کنند و حتی برخی دارای تابعیت دوگانه هستند!
از خاوری ها و مهدی و فائزه هاشمی ها و نعیما طاهری ها و… که بگذریم، به گفته نشریه آمریکایی آتلانتیک، تعداد فارغ‌التحصیلان دکترا از آمریکا در کابینه روحانی بیشتر از دولت اوباما است!!!

کسی هم نمی تواند منکر شود که دانشجویان خارجی و اتباع دیگر کشورها در کشور متبوع هر دولتی، به عنوان یک عصری که می توان بر روی آن به عنوان مهره ای برای آینده آن کشور که در راستای اهداف آن دولت عمل کند، سرمایه گذاری اطلاعاتی و امنیتی نکند. به بیان دیگر، یکی از وظایف اصلی سرویس های امنیتی و جاسوسی، تربیت و استخدام عامل نفوذی در بین اتباع دیگر کشورهاست و چه بهتر که آن عامل، یک مدیر آینده در نظام کشور حریف یا رقیب باشد!

۱۷
دی

دست به دامن تو که می شوم،

چیزی آهسته درون من به صدا در می آید که : نترس!

از باختن، تا ساختن دوباره، فاصله ای نیست...

لا تخافنا اننی معکما...46 طه